جدول جو
جدول جو

معنی چشم مخمل - جستجوی لغت در جدول جو

چشم مخمل
(چَ / چِ مِ مَ مَ)
مؤلف آنندراج نویسد: چون خواب مخمل اصطلاح مقرری است از این جهت چشم مخمل نیز صحیح شده. خواب مخمل:
بی رخت در چشمۀ آئینۀ دل آب نیست
چشم مخمل را ز شوق پای تو شب خواب نیست.
میرزا بیدل (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چشم زخم
تصویر چشم زخم
صدمه و آسیبی که از چشم بد یا چشم شور به کسی برسد، آسیب و زیانی که از نگاه یا کلام کسی که چشم شور دارد به کسی یا چیزی برسد، برای مثال مبادا بی تو هفت اقلیم را نور / غبار چشم زخم از دولتت دور (نظامی۲ - ۲۷۲)
فرهنگ فارسی عمید
(چَ / چِ زَ)
آزار و نقصانی است که بسبب دیدن بعضی از مردم و تعریف کردن ایشان کسی را و چیزی را بهم رسد، و عرب ’العین اللامه’ خوانند. (برهان). چشم زخ و چشزخ و چشم شور و دیده شور و نظر شور. (آنندراج). عبارت از آن است که شخصی چیز حسین ومرغوب را نگاه کند و بطریق حسد در وی نظر اندازد و بعضی گویند در چشم زخم حسد ضرور نیست، گاهی نظر دوست هم کار میکند. (آنندراج). آزار و نقصانی که از اثر نظر بد به کسی و یا چیزی رسد. (ناظم الاطباء). اثر بد که از نگاه یا کلام کسی بر کسی یا چیزی برسد. (فرهنگ نظام). نظره. نفس. (منتهی الارب). چشم بد. عین الکمال. آسیب و زیانی که از نگاه پرمحبت و تحسین یا از نظر آمیخته به حسد و حیرت شورچشمان به افراد یا اشیاءرسد. اثر چشم شور. آسیب نگاه شورچشمان:
مرا چه نقصان گر جفت من بزاد کنون
بچشم زخم هزاران پسر یکی دختر.
خاقانی.
مبادا بی تو هفت اقلیم را نور
غبار چشم زخم از دولتت دور.
نظامی.
شد از گوشۀ چشم زخمی نژند
تب آمد شد آن نازنین دردمند.
نظامی.
ای دوست دست حافظ تعویذ چشم زخم است
یارب که بینم آن را در گردنت حمایل.
حافظ.
خوش دولتی است خرم و خوش خسروی کریم
یارب ز چشم زخم زمانش نگاه دار.
حافظ.
طایری بودم من و غوغای بال افشانیی
چشم زخمی آمد و بشکست در هم بال من.
ملاوحشی (از آنندراج).
، کنایه از آسیبی اندک و شکستی کوچک، چنانکه در تداول عامه گویند: فلان کس را چشم زخمی رسیده یا چشم زخمی به نیروی ما رسید. و مراد آن است که فلانی مختصر بیماریی دارد یا نیروی ما شکست کوچکی خورده است، تعویذ و حرز چشم زخم. دافع چشم بد:
آدمی با گنه شکسته تر است
پای طاوس چشم زخم سر است.
سنائی.
تیز خاری که در گلستان بود
از پی چشم زخم بستان بود.
نظامی.
رجوع به چشزخ و چشمزخ شود
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ مِ)
کنایه از حلقۀ میم است. (آنندراج) :
وگر ز دقت طبع تو عالمی سازند
ز روی جثه نیاید بچشم میم عظیم.
حسین ثنائی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
آزار و نقصانیت که بسبب دیدن بعضی از مردم و تعریف کردن ایشان کسی را و چیزی را بهم رسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشم زخم
تصویر چشم زخم
((~. زَ))
آسیبی که از چشم بد به کسی رسد
فرهنگ فارسی معین
تعویذ، نظر بد
فرهنگ واژه مترادف متضاد